امروز نیومد و بعد فهمیدم که با مدیریت حرفش شده و رفته.
ناراحت شدم اما خوب کاری از دستم برنمیاد و نمیتونم رو بندازم تا برگرده چون همه ماجرا رو میفهمن و افتضاح به بار میاد
همینجوریش هم همکارام کم و بیش یه بو هایی بردن از گیج زدنم سرکار و چیزای دیگه اما با رو انداختن همه چیز علنی میشه.
شاید این بهترین اتفاق برام بود چون اگه علاقم بهش بیشتر میشد دیگه اونوقت نمیتونستم ازش دل بکنم و از طرفی اصلا دختر سالمی نبود و خیلی هرز میپرید و معلوم بود با پسرا زیاد ول گشته.
حداقل تو این مدت محدود که اینجا ام حواسم به کارم جمع میشه و بعد چند روز هم اون منو از یاد میبره و هم من اونو.
اینروزا زیاد اوضاع روحیم روبراه نیست و تو خونه زیاد ازم میپرسن که چی شده و به چی فکر میکنی و من جوابی ندارم.
درباره این سایت